۱۳۹۱ دی ۱۲, سه‌شنبه

تازه ها، بخش سیزدهم


تازه ها، بخش سیزدهم

به روز کردن بعدی اوایل آوریل 2013

 

 

رهاننده را می شود تعریف کرد

 

یک قربانی

آیا تو تیز در خویش یک قربانی داری؟

ننگ نیست

اما این ننگ است،

که او را ستایش کنی

 

یک جلاد

آیا تو نیز در خویش یک جلاد داری؟

ننگ نیست

اما این ننگ است،

که دست او را باز بگذاری

 

یک رهاننده

آیا تو نیز در خویش یک رهاننده داری؟

رهانند ه را می شود تعریف کرد

همین!

اما زیاده روی نکن!

 

من و تو تنها یک همبازی هستیم.

 

 

معنای بیشتر

 

نفس اخلاقی نیست. من به چیزی دیگر نیاز دارم. آن را اتیک بنام، وجدان، خوبی، عشق، خدا، یا چیزی دیگر. من در معرض تهدید قرار دارم، به تباهی بلغزم. من در معرض تهدید قرار دارم، ضایع شوم. من همیشه در معرض تهدید قرار داشتم.

و همیشه یکی دیگر حضور داشت. تو حضور داشتی. آیا با من متولد شده ای؟ آیا مرا درست زمانی ترک می کنی، که من جهان را ترک می کنم؟

نفس نباید هم اخلاقی باشد. بدین ترتیب تو معنای بیشتر در زندگی من پیدا می کنی. من استقبال می کنم، که چنین است. خوش آمدی!

آیا به نفس خویش اعلان جنگ داده ام؟ نه! به آن پیشنهاد صلح داده ام. راستی، راستی!

 

 

چه می توانی کنی؟

 

چه می توانی کنی؟

وقتی در زندگی عمیق جریحه دار شده باشی

 

می توانی زندگی را بزرگ بنویسی

می توانی عشق را بزرگ بنویسی

می توانی حقیقت را بزرگ بنویسی

و یا این که

 

و یا این که

 

و یا این که

در انتظار تباهی ات بمانی.

 

 

شاید

 

شاید پدر من می توانست بهتر از آن باشد که بود

شاید دوستان من می توانستند بهتر از باشند که بودند

شاید دشمنان من می توانستند بهتر از آن باشند که بودند

 

شاید تو بتوانی بهتر از آن باشی که هستی

شاید من بتوانم بهتر از آن باشم که هستم

 

من گاهی شجاعم

گاهی جالب توجه ام

گاهی می گریم

گاهی می خندم

با تو

یا بی تو

 

و گاهی بهتر از آنم، که هستم.

 

 

خنده ام می گیرد!

 

من یک مسئله بودم

آیا تو نیز یک مسئله بودی؟

 

خنده ام می گیرد!

من هنوز هم یک مسئله هستم

اما اکنون یک راه حل نیز هستم

 

آن زمان تو راه حل بودی

تو نیز بخند.

 

 

آیا این دلیلی است؟

 

وقتی فکرش را می کنم،

که چند بار در طول یک روز

نقش بد را بازی می کنم

یا باید بازی کنم

 

در برابر دوستان

در برابر آشنایان

در برابر آن ها که شاید چندان علاقه ای به آن ها نداشته باشم

در برابر غریبه ها

 

آیا این دلیلی است برای

شجاعت کمتر

همبستگی کمتر

عدالت کمتر

عشق کمتر؟

 

شاید

 

نمی دانم

شاید هم بیشتر

یا هر دو.