۱۳۹۰ مهر ۹, شنبه

نقد، بخش دوم

نقد، بخش دوم

نقد
چند سالی میشود که با شعرهای احمدیان آشنا شده ام و خواندن آنها را با اشتیاق دنبال میکنم .شعر احمدیان به نظرمن شعر فلسفه است او در شعرش مضامین شعری و فلسفی را درهم آمیخته است .فلسفه نه به عنوان یک دستگاه مجرد فکری بلکه بصورت فلسفه عینی و عملی زندگی در شعر او به تصویر کشیده می شود. شعر محمد احمدیان بازتاب هستی اوست در دنیای امروز.شعری که بشدت فردیت یافته است .مضامین شعر او گاه نگاهی بسیار ساده و گذرا به یک برخورد کوتاه روزمره است و گاه کنکاشهای درونی و به چالش کشیدن "خود"های پنهان ودیوهای درون است. او از نشان دادن دیوهای درونش در شعر واهمه ای ندارد و با پذیرش وجوه متضاد بد و خوب ، زشت و زیبا،سیاه و سفید ،بومی و مهاجر،امید وناامیدی،...از انسان تک ساحتی به انسان چندوجهی دست می یابد و بدینسان مدرن بودن خود را به نمایش می گذارد.شعر احمدیان با اینگونه نگاه به انسان ،شی،وپدیده ها از لایه های بیرونی عبور کرده و به لایه های عمقی ترمی پردازد و به این ترتیب دربرخوردهای به غایت فرد گرایانه ،تجربه های شخصی را به تجربه عام بدل میکند .
شعر احمدیان گاه یک ایماژساده از یک زن و کودکی با بادکنکی در دست است ، و گاه مباحثه ومصالحه با خود و دنیاست.با این حال چه بسا مواقع که اشعار او فرصت شعر شدن نمی یابند و در حد دل نوشته باقی می مانند. به عبارتی نثری نه چندان روان و فاقد جوهره شعری. گاه شاعر برای وفاداری به مضمون و ترسیم وجوه مختلف یک پدیده به تکرار بیش از حد کشیده شده و به ایجاز شعرآسیب میزند.از اینرو برخی از شعرهای او گاه تجربه های اندیشیده ای هستند که به نوبه خود قابل فکر و زیبا هستند ولی کمترازلطافت زبان و بیان شعری بهره یافته اند و بیشتربه متون تعقلی نزدیک اند.
ازآنجاییکه شعر احمدیان خواننده را به تفکر درباره خود،زندگی دردنیای مدرن و دل مشغولیها ودغدغه های انسان امروزی وامیدارد ،من شعر احمدیان را با شوق و اشتیاق دنبال میکنم.

زری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر