۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

تازه ها، بخش پنجم

تازه ها، بخش پنجم


همه چیز بازی توست

دنیا. منظورم کره زمین است. چه طوری؟ گاه به گاه حال تو را می پرسم. گاه به گاه روزنامه ها را می خوانم. فضانوردان تو را زیبا می بینند. من نیز گاه به گاه تو را زیبا می بینم. من در تو هستم. اما گاه به گاه از فاصله به تو می نگرم، یا بدون فاصله.
تو دریا داری. تو رودخانه داری. تو کوه داری. تو گیاه داری. تو درخت داری. تو حشره داری. تو کرم داری. تو حیوان داری. تو ماهی داری. تو پرنده داری. تو ویروس داری. و در درون تو چه می گذرد. آن را می شناسم. من نیز آتشفشان دارم و باجاری شدن گدازه ها آشنا هستم.
تو باران داری. تو برف داری. تو باد داری. تو طوفان داری. تو جنگل داری. تو فصل ها را داری. تو ماه داری. تو آفتاب داری.
تو انسان داری. من یکی از آن ها هستم. با آن ها میانه خوبی دارم. اما نه با همه. تو سیستم داری. تو معنا داری. من درگیر آن ها هستم. این قدر همه چیز را برای من پیچیده نکن! من می خواهم ازجمله بازی کنم. تو نیز بازی می کنی؟ آری. همه چیز بازی توست. در بازی شرکت می کنم.


امروز

امروز روز من نبود

پرت حرف می زدم
پرت رفتار می کردم
پرت می اندیشیدم
پرت آرزو می کردم

امیدوارم، پرت ننوشته باشم.


بعضی لحظات

مدت ها از آن می گذرد
اگر یک محکومیت می بود،
اکنون مشمول مرور زمان شده بود
اما من جای تو را خالی احساس می کنم
گاه به گاه

بعضی لحظات آن چنان معتبرند
که طنینی جاودانه دارند.


امیدها

امیدها با شکست روبرو می شوند
و امیدهای تازه می زایند
من با آن ها با شکست روبرو می شوم
و از نو آغاز می کنم

اندیشه ها با شکست روبرو می شوند
و اندیشه های تازه می زایند
من با آن ها با شکست روبرو می شوم
و از نو آغاز می کنم

رویاها با شکست روبرو می شوند
و رویاهای تازه می زایند
من با آن ها با شکست روبرو می شوم
و از نو آغاز می کنم.

۳ نظر:

  1. سلام
    تازه ها را خواندم مثل همیشه تازه و جالب هستند .درک روح دوگانه هستی و زندگی پذیرش لحظه های سخت را آسانتر میکند.رنج و شادی ،کسالت ووجد ،زمین پر از زیبایی و زشتی ،انسان و کرم ...من به عنوان یک انسان در تجربه زیبایی و زشتی سهم خودم را بر میدارم .درک وجوه مختلف واقعیت باعث میشود که شادان با تجربه خودم روبرو بشوم و نهراسم. من با این نگاه اگر وجودی شده باشد که بنظر میرسد برای نویسنده اینطور است خیلی موافقم ولی اینکه هر فردی چطور میتوانه این نگاه را وجودی کنه یک علامت سوال بزرگه برا خودم...موفق باشی

    پاسخحذف
  2. به نام خدا
    آقای احمدیان عزیز و گرامی... سلام درود یک غربت زده را بپذیرید.
    از طریق سراچه ی جناب حقی بزرگ خدمت رسیدم و از بدو ورود با مطالعه ی شعر و نوشته ی زیبایتان پذیرایی شایسته ای شدم.

    برایم بسیار زیبا و دلنشین بود که شخصیت درونی و بیرونی و زندگی شخصی تان را با «دنیا» مقایسه کرده اید و در آخر خواسته بودی تا او سرسازگاری با شما داشته باشد و در بازی خود به نحو شایسته ای شما را نیز شرکت دهد..... بسیار تامـّل برانگیز بود.

    در مورد سه شعر فرانوی ادامه ی نوشته بهتر است فقط لذت بردنم را از کاربرد «پرت»، «طنین جاودانه ی لحظات نبودن یار» وتکرار جمله ی «ومن از نو می آغازم» در معانی مختلف را، بیان کنم.

    با خود اندیشیدم قبل از مرور آرشیو دستنوشته هایتان سلامی عرض کرده و سپس در دریای احساستان غوطه ای بزنم....عرض ادبم را پذیر و تا درودی دیگر؛ دوصد بدرود......ارادتمند حمید از ایالت میزوری

    پاسخحذف
  3. سلام
    آقای احمدیان عزیز ممنون که به وبلاگ بنده سر زدید.
    یه سوال:شما دقیقاً اهل کدام شهر ایرانید؟
    موفق باشید.

    پاسخحذف